فریدون مشیری اشعار باران خورده نه به اشک نه به آه نه به این آبی آرام بلند ...
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ
نه به اشک نه به آه
نه به این آبی آرام بلند
من مناجات درختان را هنگام سحر
نفس باد شقایق را در دامن کوه
رقص عطر گل یخ را با باد
همه را میبینم
میشنوم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم .
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو بجای همه گلها تو بخند
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش ...
برای ادامه شعر
برای دیدن عکس نوشته های حرفه ایی و هنری
با گرافیکی عالی